تحقیق ايلام 55 ص
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 59 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
2
فصل اول
نگرش تاريخي
حدود اواسط قرن سيزدهم قبل از ميلاد ، پشته وسيعي كه بيش از 30 متر از رودخانه آب – دز ، يكي از شعبات كارون را از مسير مستقيم خارج و به آن قوس مي دهد ، توسط شاه ايلام اونتاش – گال انتخاب شد تا در آن شهركي مذهبي بنيان گذاشته شود وتبديل به مركزي زيارتي براي مردم ايلام گردد ( لوح 1) . اين شهرك دور – اونتاش ناميده شد كه چنين نامي برگرفته از نام بنيانگذار آن بود .
بين شوش ، كه در آن زمان پايتخت ايلام بود واين پديده نوين كه درجنوب شرقي آن قرار داشت ، حدود 30 كيلومتر ، يعني يك روز كاروان رو ، فاصله است .مسير مشابهي نيز دور – اونتاش را به شهر هيدالو Hidalu كه در نزديكي شهر شوشتر امروز قرار داشت ، متصل مي كرد . اين شهر در كنار رود كارون ، اندكي پس از خروج اين رود از كوهساران ، به طرف دشت سوزياناي قديم بنا شده بود .
پشته اي كه انتخاب شده ، قبلا خالي از سكنه وناحيه بكري بوده وفقط در دوره كوتاهي از هزاره چهارم قبل از ميلاد مسكوني بوده است . در واقع در طول عمليات بررسي و كاووش ، چند قطعه سفال شكسته نقاشي شده از نوع شوش يك و هم چنين چند قطعه سنگ چخماق برش داده شده درجاهاي مختلف محوطه پيداشد ولي امكان تعيين مكان اين روستاي ماقبل تاريخ ممكن نگرديد .
اگر فرضيه سلطنت بيست ساله اي ( 1245-1265) كه به او نتاش – گال نسبت داده مي شود صحيح باشد . - G.G Cameron , Hisitoire de L Iran antique , paris , 1937 ,p 119 R.Labat , Elam c. 1600 –1200 The Cambridge Ancient History .Revised edition , 1963 ,p. 9.B.C.
بدون اين كه چندان ره به خطا ببريم ميتوانيم بپذيريم كه شروع عمليات ساختماني دور – اونتاش دقيقاً بلافاصله پس از به قدرت رسيدن اين شاهزاده بوده است .قطعاً در طول تمام اين دوره بيست ساله روي اين شهر كار شده ولي عمليات ساختماني اين بنا وشهرك هرگز به پايان نرسيده است . در چندين جا شاهد توقف ناگهاني كار هستيم : قطعه زميني كفسازي { آجر فرش } شده ، نقشه معبدي را در روي زمين ترسيم ومشخص كرده ولي خود معبد هرگز ساخته نشده است . آجرهاي كتيبه داري نيز ديده مي شود كه به دقت دركنار هم چيده شده اند . اين آجرها در برگيرنده اسامي خداياني هستند كه بايد نيايشگاههائي براي آنها بر پا مي
2
شدهاست،محلههاي فقير نشين كارگران را نيز مي بينيم كه دركنار انبارهاي
مصالح ساختماني به حال خود رها شده اند .
بااين همه ، كارهاي عمده ساختماني آن انجام شده ولي شواهد امر نشان مي دهند كه اين عمليات ساختماني فقط در زمان سلطنت اونتاش – گال پيگيري مي شده است . پاره اي از اين شواهد عبارتند از : هيچ يك از 6500 آجر كتيبه داري كه ما يافتيم حاوي نام شاهزاده يا شاه ديگري نبود ، هيچ يك از صدها شي ء كتيبه دار خارج شده از دل خاك ، غير از نام اين شاه داراي نام ديگري نبود . البته يك مورد استثنائي نيز وجود دارد كه در روي سريك گرز نام اتر – كيتاه Ttar Kittah (1286-1295) نقر شده بود كه نام برادر پاهير – ايشان pahir- Ishshan بنيانگذار اين سلسله شاهي وپدر بزرگ اونتاش – گال است (لوح 57 شماره 11ولوح 81).
پس از مرگ اونتاش – گال ، شدت وحدت زندگي مذهبي در دور – اونتاش كاهش مي يابد وبا خاموش شدن سلسله خاندان سلطنتي سريعا پيگيري مي شود .جانشين او به نام كيدين – خوترانKidin -khutran (1222-1242 ق – م) كه در معبدايشني كاراب - Ishnikarab يادگاري بيش از حد خاضعانه به شكل يك استوانه باقي مي گذارد ، ظاهرا صلاح وفايده اي در پيگيري كار برادرش نمي بيند . سوزاندن وخاكستر كردن وي وخاكسپاري او دريكي از گورهاي باشكوه ، كه در زير زمينهاي قصر يافتيم ، مي بايد احتمالا نمايش مردمي بزرگي راكه شهرك مقدس با آن مانوس بود ، محدود كرده باشد . فقط به هنگام اين جشنها ومراسم بزرگ مذهبي بود كه شاه ودرباريانش به اين شهرك مي آمدند ودر آنجا اقامت مي كردند .
چنين به نظر مي رسد كه هيچكدام از شاهان مربوط به سلسله درخشاني كه در قرن دوازدهم قبل از ميلاد بر ايلام حكومت مي كردند ، وابستگي چنداني كه جنبه خاصي داشته باشد از خود به شهر اونتاش – گال نشان نداده اند . مي دانيم كه شوتروك ناهونته Shutruk Nahhunte معابدي را در شهري مجاور بر پا كرد كه بقاياي اين شهر هنوز هم در ساحل ديگر رود بر پا است . براساس شواهد قريب به يقين نام اين شهر ناهوتيرما Nahutima ؟ بوده واحتمالا همان ده نو1 – R. Ghirshman .Arts Asiatiques , vol VIII (1961) , Fac. 4,p 256- 258.
امروزي است . به علاوه همه شواهد اين باور را درما تقويت مي كند كه همين پادشاه كتيبه ها ياستونهاي زينتي اي را كه در روي صحن هاي دور
3
– اونتاش بر پا بوده ، از جاي خود در آورده است تا آنها را به شوش حمل نمايد .2- R .LABAT, Elam and Western Persia c. 1200- 1000 B.C Thecombridge ancient History.
Evised edition 1964 , p.5.
ظاهراً ثروتي كه تحت تاثير پرهيزكاري وخداترسي اونتاش – گال صرف عبادتگاهها گرديد ، سرنوشتي همچون سرنوشت ستونهاي تزييني نداشته است ويكي ازروحانيون ، كه مسلما تعداد آنها خيلي كمتر از قبل بوده ، به حفظ معبد ذخاير آن ادامه داده است . ولي اين مركز زيارتي ، كه شاه آن راترك كرده بود . اهميت خود را از دست مي دهد ولذا امكانات وسايل حفاظت ونگهداري آن نيز كاهش مي يابند ، صحنهاي مقدس وحياطها كه روز به روزكمتر از روز قبل نظافت مي شدند ، از خاك وماسه اي كه باد وباران اب خود مي آورد ، پوشيده مي شوند . سطح زمين آنها بالا مي آيد ودر نتيجه براي دسترسي از حياطها به درون ساختمانها ، بايد با استفاده از مواد ومصالح موجود پلكانهائي ساخته مي شد .
اين شهر مقدس كه به اين ترتيب غرق در نكبت ونگون بختي شده بود ، به صورتي آرام وكند ، قرنها به موجوديت خود ادامه مي دهد تا اين كه لحظه نهائي فرا مي رسد وبا حمله وتهاجم آشوريها به اين شهرك وفتح آن توسط اينها،لطف مرحمت براي هميشه از آن روي بر مي گرداند . اين همان درهم تنيدن اين شهر ومتروكه شدن آن است كه در 640 قبل از ميلادياتفاق ميافتد.
سالنامه هاي آشوربانيپال - Assurbanipal كه به ذكر اين هشتمين لشكركشي
مي پردازند ،تصور اين خرابي وانهدام را كه دستجات سربازان بي انظباط آشوري به اين شهر وارد كرده اند ، درذهن زنده مي كنند . اومانالداش Ummanaldas پادشاه ايلام كه تحت تعقيب مهاجمين بوده ، به دور – اونتاش پناهنده مي شود . اين شهر عليرغم داشتن سه حصار پشت سرهم هرگز يك شهر دفاعي وقلعه اي نبوده است . وي مطلقا در اين مكان نمي ماند ودر آن سوي آب – دز ، كه امروزه هم به همان نام زمان آشوربانيپال ناميده مي شود ( ايديدهIdide - ) ، احساس امنيت بيشتري مي كند شايد در اين شهر استحكاماتي بوده است كه باقيمانده آن با نام ده نو از بالاي زيگورات به خوبي مشهود است ، وشايد هم او چنين مي انديشيده كه در پناه اين رود گسترده دسترسي به او دشوار خواهد بود ، ولي عليرغم باور وي ، سپاه آشوري از اين رود مي گذرد واو را متواري مي سازد وتعقيب مي كند اين تعقيب تا كوهساراني كه ايلامي به آن پناه برده بود ، با غارت وچپاول سربازان آشوري همراه بوده است .
4
چهارده شهر را به اضافه قصبه هاي كوچك بيشمارشان در دوازده
بخش ايلام فتح كردم ، خانه هاي آنها را ويران كردم ، به آتش سوزاندم وتبديل به زباله وويرانه كردم ، تعداد غير قابل شمارشي از جنگجويان آنها را
كشتم . 1 – S.A Smitth, Die Kkeilschriften , Konige von Assyien (665-626v. CHr).Leipzig, 1887, Heft I,p .45,
M. Streck, Assurbanipal und die letzten assyiscen koniege bis zum Untergange Ninivehs, zum
Leipzig 1916,II, P.19,D.D.Lucknbill, Ancient Records Assria and Babylonia, Chicago, 1927, vol.
II ,P.307-308.
براي اين كه بدانيم رفتار فاتحين با بناهاي باشكوه چغازنبيل چه بوده است نيازي به ذكر جزئيات نداريم . مجمسه حيواناتي كه به عنوان نگهبان در چهار دروازه برج مقدس قرار داشتند ، همه ضايع ودر واقع قتل عام شدند واگر يكي از آنها توانست مرمت شود .2 - مجسمه حيوان ديگري نيز مرمت شد.
در پرتو حوصله ومهارت همسرم بود . اين مجسمه ا زدروازه شمال شرقي برج به دست آمد . حصار الهه كي ري ريشا Kiririsha چگونگي غارت شدن اشياء نذري وهمچنين چگونگي پراكنده ومتروك شدن اشياء ظاهرا بي ارزش را در هنگام عزيمت سپاه آشوري نشانمان داد . معبد رب النوع ايشني كارابIshnikarab احتمالا شاهد گريز چند سرباز ايلامي بوده ، زيرا كه بعضي از آنها سلاح خود را در ورودي معبد وبعضي نيز در آشپزخانه رها كرده اند . وبالاخره دستي پارسا ومتقي ظروف سنگي مقدس را ، كه براي فاتحان هيچ نوعي سودي در بر نداشته اند ، در عبادتگاههاومحرابهاي هتك حرمت شده گرد آوري كرده ، تا آنها را قبل از اين كه شهرك به طور كامل وقطعي متروكه شود ، در زير ديوار يكي ازكاخهاي شاهي دفن مي كند .
اگر قطعه اي از يك ظرف كه در كف آن ظرفي شبيه به آبكش است واز جنس سفال نيز مي باشد ، به دست نمي آمد ،هيچ دليل ديگري درمورد اشغال شهر ، به هر شكل آن ، توسط هخامنشيان نداشتيم . اين تكه ظرف شيئي است كه مورد استفاده ويژه اي داشته است ونظير آن را در روستاي پارس