تحقیق تفسير سوره يس 14 ص ( ورد)
دسته بندي :
دانش آموزی و دانشجویی »
دانلود تحقیق
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : word (..doc) ( قابل ويرايش و آماده پرينت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن word (..doc) :
9
تفسير سوره يس
پاييز 1387
مقدمه اي در باب سوره يس
سوره ياسين(يس) از سوره هاي مكي است يعني در مكه بر پيامبر (ص) نازل شده است و هشتاد و سه آيه دارد و در جزء 23 قرآن كريم آورده شده است. اين سوره به نام اولين آيه اش كه از حروف مقطعه است نامگذاري شده است. (1)
مطالب اين سوره بر محور عقايد است، مانند تمام سوره هاي مكي كه به اصول دين اسلام استوار مي باشند. تعليم آن به فرزندان و هديه كردن آن، و ثواب قرائت اين سوره به مردگان بسيار سفارش شده است. اين سوره با گواهي خداوند به رسالت پيامبر اسلام در آغاز آن و با بيان رسالت سه تن از پيامبران الهي ادامه مي يابد.
در بخشي از اين سوره ، به برخي از آيات عظمت پروردگار در هستي به عنوان نشانه هاي توحيد اشاره شده است. و در بخش ديگر مسائل و داستان هايي مربوط به معاد، سوال و جواب در دادگاه قيامت و ويژگي هاي بهشت و دوزخ مطرح شده است.
در روايات از سوره يس به عنوان "قلب قرآن"يا "عروس قرآن" ياد شده است. (2)
عمو مما رسم است كه كار هاي مهم و با ارزش رابا نام بزرگي از بزرگان خويش كه مورد احترام و علاقه است ،شروع مي كنند تا آن كار با مباركي به انجام رسد."بسم الله" نيز سر آغاز كتاب الهي است.
به گفته روايات "يس" نام مبارك پيامبر (ص) است. در برخي دعا ها نيز خدا را با اين نام پيامبر قسم مي دهند.
اين سوره در تورات به عنوان "عموميت آفرين" ناميده شده است. (4)
تفسير برخي از كلمات ، عبارات و آيات سوره يس
كلمه "حكيم" در آيه دوم مي تواند به معناي داراي حكمت (ذوالحكمة) باشد يا به معناي محكم نظير آيه اول سوره ي هود كه مي فرمايد[: "آيات قرآن محكم است."
خداوند نيازي به سوگند ندارد و راز اين سوگند ها در قرآن ممكن است تاكيد بر مطلبي خاص و يا نشان دهنده ي عظمت و اهميت آن باشد. و ديگر مطلبي كه مي توان دريافت اين است كه رسالت در طول تاريخ جرياني ست كه با پيامبر اسلام ختم مي شود و راه پيامبر همان راه خداست.
اصول سه گانه ي اعتقادي گاهي اوقات در يك سوره مطرح است، چنان كه در سوره مباركه يس آمده است. (3) گاهي نيز اين سه اصل اعتقادي در يك ايه مطرح شده است. در آيه 83 سوره يس ودر سوره توحيد،آمده است:["انك لمن المرسلين..."
1
((و كـفـر كـافـران در نزد پروردگارشان چيزى جز خشم و غضب نمى افزايد))(ولا يزيد الكافرين كـفـرهـم عـنـد ربهم الا مقتا) خشم الهى به معنى برچيدن دامنه رحمت و دريغ داشتن لطف از كسانى است كه مرتكب اعمال زشتى شده اند.
و بـه هرحال ((كفرشان چيزى جز زيان و خسران به آنان نمى افزايد)) (ولا يزيدالكافرين كفرهم الا خسارا).
(آيه )ـ اين آيه پاسخ قاطع ديگرى به مشركان مى دهد و به آنها خاطرنشان مى سازد كه اگر انسان از چـيزى تبعيت مى كند يا به آن دل مى بندد بايد دليلى از عقل بر آن داشته باشد, يا دليلى از نقل قطعى , شما كه هيچ يك از اين دو را در اختيارنداريد تكيه گاهى جز فريب و غرور نخواهيد داشت .
مـى فـرمايد: ((بگو: اين معبودانى را كه جز خدا مى خوانيد به من نشان دهيدچه چيزى از زمين را آفريده اند))! (قل ارايتم شركاكم الذين تدعون من دون اللّه ارونى ماذا خلقوا من الا رض ).
((يا اين كه در آفرينش آسمان شريكند))؟! (ام لهم شرك فى السموات ).
بـا ايـن حال پرستش آنها چه دليلى دارد؟! معبود بودن فرع بر خالق بودن است , حال كه ثابت شد هـيچ دليل عقلى براى مدعاى شما نيست , آيا دليلى از نقل در اختيار داريد؟ ((آيا كتابى (آسمانى ) در اختيار آنها گذارده ايم و آنها دليل روشنى ازآن بر كار خود دارند))؟ (ام آتيناهم كتابا فهم على بينت منه ).
نه آنها هيچ دليل و بينه و برهان روشنى از كتب الهى در اختيار ندارند.
پـس سرمايه آنها چيزى جز مكر وفريب نيست ((بلكه اين ستمگران به يكديگرجز وعده هاى دروغين نمى دهند)) (بل ان يعد الظالمون بعضهم بعضا الا غرورا).
(آيه )ـ آسمانها و زمين با دست قدرت او برپاست !.
در اين آيه سخن از حاكميت خدا بر مجموعه آسمانها و زمين است , و درحقيقت بعد از نفى دخالت مـعـبـودهـاى سـاخـتگى در جهان هستى به اثبات توحيدخالقيت و ربوبيت پرداخته , مى فرمايد: ((خداوند آسمانها و زمين را نگاه مى دارد تااز نظام خود منحرف نشوند)) (ان اللّه يمسك السموات والا رض ان تزولا ).
نه تنها آفرينش در آغاز با خداست كه نگهدارى و تدبير و حفظ آنها نيز به دست قدرت اوست , بلكه آنـهـا هـر لـحـظه آفرينش جديدى دارند و فيض هستى لحظه به لحظه به آنها مى رسد, كه اگر لحظه اى رابطه آنها با آن مبدا بزرگ قطع شودراه فنا و نيستى را پيش مى گيرند.
اگر نازى كند يكدم ـــــ فرو ريزند قالبها!.
سـپـس بـه عـنوان تاكيد مى افزايد: ((و هرگاه منحرف گردند, كسى جز او نمى تواند آنهارا نگاه دارد)) (ولئن زالتا ان امسكهما من احد من بعده ).
نه بتهاى ساختگى شما, نه فرشتگان , و نه غير آنها, هيچ كس قادر بر اين كارنيست .
در پايان آيه براى اين كه راه توبه را به روى مشركان گمراه نبندد و اجازه بازگشت در هر مرحله به آنها دهد مى فرمايد: ((او بردبار و غفور است )) (انه كان حليما غفورا)
بـه مـقـتـضـاى حـلـمـش در مجازات آنها تعجيل نمى كند و به مقتضاى غفوريتش توبه آنها را با شرائطش در هر مرحله كه باشد پذيرا مى شود.
آيـه ـ شـان نزول : ((مشركان عرب هنگامى كه مى شنيدند بعضى از امتهاى پيشين همچون يهود, پيامبران الهى را تكذيب كردند, و آنها را به شهادت رساندند,مى گفتند: ولى ما چنين نيستم ! اگر فرستاده الهى به سراغ ما بيايد ما هدايت پذيرترين امتها خواهيم بود! ولى همانها هنگامى كه آفتاب عالمتاب اسلام از افق سرزمينشان طلوع كرد و پيامبر اسلام (ص ) همراه بزرگترين كتاب آسمانى به سراغشان آمد نه تنها نپذيرفتند بلكه در مقام تكذيب و مبارزه و انواع مكر و فريب برآمدند.
ايـن آيـه و دو آيـه بعد نازل شد و آنها را بر اين ادعاهاى توخالى و بى اساس مورد ملامت و سرزنش قرار داد.
تفسير: استكبار و حيله گرى , سرچشمه بدبختيهاى آنها بودـ.
در آيات پيشين سخن از مشركان وسرنوشت آنها در دنيا وآخرت در ميان بود.
در اين آيه مى فرمايد: ((آنها با نهايت تاكيد سوگند ياد كردند اگر انذاركننده اى به سراغشان بيايد بـطور مسلم از همه امتها هدايت يافته تر خواهند بود)) (واقسمواباللّه جهد ايمانهم لئن جاهم نذير ليكونن اهدى من احدى الا مم ).
آرى ! آنها هنگامى كه تماشاگر صفحات تاريخ گذشته بودند, بسيار تعجب مى كردند و همه گونه ادعا درباره خود داشتند و لافها مى زدند.
امـا هـنگامى كه ((محك تجربه آمد به ميان )) و كوره امتحان سخت داغ شد وخواسته آنها عملى شـد نـشـان دادند كه آنها نيز از همان قماشند, بطوريكه قرآن دردنباله همين آيه فرموده : ((پس هـنـگـامى كه انذاركننده الهى آمد جز فرار و فاصله گرفتن از حق چيزى بر آنها نيفزود))! (فلما جاهم نذير مازادهم الا نفورا).
2
ايـن تعبير نشان مى دهد كه آنها قبلا نيز برخلاف ادعاهايشان طرفدار حق نبودند, قسمتى از آيين ابراهيم را كه در ميان آنها وجود داشت محترم نمى شمردند.
(آيـه )ـ اين آيه توضيحى است بر آنچه در آيه قبل گذشت , مى گويد:دورى آنها از حق ((به خاطر ايـن بود كه طريق استكبار در زمين را پيش گرفتند)) و هرگزحاضر نشدند در برابر حق تسليم شوند (استكبارا فى الا رض ).
و نيز به خاطر آن بود كه ((حيله گريهاى زشت و بد را)) پيشه كردند (ومكرالسيئ ).
((ولى اين حيله گريهاى سؤ تنها دامان صاحبانش را مى گيرد)) (ولا يحيق المكر السيئ الا باهله ) .
او را در برابر خلق خدا رسوا و بينوا, و در پيشگاه الهى شرمسار مى كند.
در حقيقت اين آيه مى گويد: آنها تنها به دورى كردن از اين پيامبر بزرگ الهى قناعت نكردند, بلكه بـراى ضـربـه زدن به او از تمام توان و قدرت خود كمك گرفتند,و انگيزه اصلى آن كبر و غرور و عدم خضوع در مقابل حق بود.
در دنـباله آيه اين گروه مستكبر مكار و خيانتكار را با جمله پرمعنى وتكان دهنده اى تهديد كرده , مـى
گـويد: ((آيا آنها انتظارى جز اين دارند كه گرفتار همان سرنوشت پيشينيان شوند))؟! (فهل ينظرون الا سنت الا ولين ).
اين جمله كوتاه اشاره اى دارد به تمام سرنوشتهاى شوم اقوام گردنكش وطغيانگرى همچون قوم نوح , و عاد, و ثمود, و قوم فرعون كه هركدام به بلاى عظيمى گرفتار شدند.
سـپـس بـراى تاكيد بيشتر مى افزايد: ((هرگز براى سنت الهى تغيير و تبديلى نمى يابى , و هرگز بـراى سـنـت الـهـى دگرگونى نخواهى يافت )) (فلن تجد لسنت اللّه تبديلا ولن تجد لسنت اللّه تحويلا ).
نـوسـان و دگـرگـونـى سـنـتـهـا دربـاره كسى تصور مى شود كه آگاهى محدودى دارد, ولى پـروردگـارى كـه عـالـم و حـكـيـم و عادل است سنتش درباره آيندگان همان است كه درباره پيشينيان بوده است , سنتهايش ثابت و تغييرناپذير است .
(آيـه )ـ در ايـن آيـه اين گروه مشرك و مجرم را به پيگيرى آثار گذشتگان وسرنوشتى كه به آن گـرفـتـار شـدند دعوت مى كند, تا آنچه را از تاريخ درباره آنهاشنيده اند با چشم در سرزمينهاى مـتعلق به آنها, و در لابلاى آثارشان ببينند,مى فرمايد: ((آيا سير در زمين نكردند تا بنگرند عاقبت كـار كـسـانـى كه پيش از آنهابودند چه شد))؟! (اولم يسيروا فى الا رض فينظروا كيف كان عاقبة الذين من قبلهم ).
اگـر ايـنها چنين تصور مى كنند كه از آنان نيرومندترند سخت در اشتباهند, چرا كه ((آنها از اينها قويتر و پرقدرت تر بودند)) (وكانوا اشد منهم قوة ).
به علاوه انسانها هر قدر نيرومند و قوى باشند قدرت آنها در برابر قدرت خداوند صفر است , چرا كه ((نـه چـيـزى در آسـمـان , نـه در زمين , از حوزه قدرت او فرارنخواهد كرد, و او را عاجز و ناتوان نخواهد ساخت )) (وما كان اللّه ليعجزه من شى فى السموات ولا فى الا رض ).
زيرا ((او دانا و تواناست )) (انه كان عليما قديرا).
نه چيزى از نظرش مخفى و پنهان مى ماند, و نه كارى در برابر قدرتش مشكل است , و نه كسى بر او چيره مى شود.
(آيه )ـ اگر لطف او نبود جنبنده اى بر پشت زمين نبود!.
ايـن آيه كه آخرين آيه سوره ((فاطر)) است بحثهاى تند و تهديدهاى شديدگذشته اين سوره را با بـيـان لـطف و رحمت پروردگار بر مردم روى زمين پايان مى دهد, همان گونه كه اين سوره را با گشايش رحمت خدا بر مردم آغاز كرد.
آيـه قبل كه مجرمان بى ايمان را تهديد به سرنوشت پيشينيان مى كرد اين سؤال را براى بسيارى از آنها و ديگران مطرح مى سازد كه اگر سنت الهى درباره همه گردنكشان چنين است پس چرا اين قوم مشرك و سركش مكه را مجازات نمى كند؟!.
در پـاسـخ ايـن سـؤال مـى فـرمايد: ((اگر خداوند همه مردم را به خاطر اعمالى كه انجام داده اند مـجازات كند (و هيچ مهلتى براى اصلاح و تجديد نظر و خودسازى به آنان ندهد) جنبنده اى را بر پشت زمين باقى نخواهد گذاشت )) (ولو يؤاخذ اللّه الناس بما كسبوا ما ترك على ظهرها من دابة ).
آن چنان مجازاتهاى پى درپى نازل مى شد و صاعقه ها و زلزله ها و طوفانهاگنهكاران ظالم را درهم مى كوبيد كه زمين جاى زندگى براى كسى نبود.
((ولى خداوند (به لطف و كرمش ) آنها را تا زمان معينى به تاخير مى اندازد)) وبه آنها فرصت براى توبه و اصلاح مى دهد (ولكن يؤخر هم الى اجل مسمى ).
امـا اين حلم و فرصت الهى حسابى دارد, تا زمانى است كه اجل آنها فرانرسيده باشد, ((اما هنگامى كـه اجـل آنـهـا فـرا رسـد (هـركـس را به مقتضاى عملش جزامى دهد چرا كه ) خداوند نسبت به بندگانش بصير و بيناست )) هم اعمال آنها رامى بيند و هم از نيات آنها باخبر است (فاذا جا اجلهم فان اللّه كان بعباده بصيرا).
3
((پايان سوره فاطر)).
سوره يس [36].
اين سوره در ((مكه )) نازل شده و 83 آيه دارد .
محتواى سوره :.
در اين سوره چهار بخش عمده مخصوصا ديده مى شود:
1ـ نخست سخن از رسالت پيامبر اسلام (ص ) و قرآن مجيد و هدف از نزول اين كتاب بزرگ آسمانى است .
2ـ بـخـش ديگر از رسالت سه نفر از پيامبران الهى , و چگونگى دعوت آنها به سوى توحيد و مبارزه پى گير و طاقتفرساى آنها با شرك سخن مى گويد.
3ـ بـخـشـى از ايـن سـوره كـه از آيه 33 شروع مى شود و تا آيه 44 ادامه داردمملو از نكات جالب توحيدى , و بيان گويا از آيات و نشانه هاى عظمت پروردگار درعالم هستى است .
4ـ بخش مهم ديگرى از اين سوره در مسائل مربوط به ((معاد)) و دلائل گوناگون آن و چگونگى حـشر و نشر, و سؤال و جواب در روز قيامت , و پايان جهان ,و بهشت و دوزخ سخن مى گويد, و در لابـلاى ايـن بـحـثـهـا آيـاتـى تكان دهنده براى بيدارى وهشيارى غافلان وبى خبران آمده است كه اثرى نيرومند در دلها وجانها دارد.
فضيلت تلاوت سوره :.
سوره ((يس )) در احاديث به عنوان ((قلب قرآن )) ناميده شده است .
در حديثى از پيامبر اسلام (ص ) مى خوانيم : ((هر چيز قلبى دارد, و قلب قرآن يس است )).
در حـديثى از امام صادق (ع ) نيز همين معنى آمده است و در ذيل آن مى افزايد: ((هركس آن را در روز پـيش از آن كه غروب شود بخواند در تمام طول روزمحفوظ و پر روزى خواهد بود, و هركس آن را در شب پيش از خفتن بخواندخداوند هزار فرشته را بر او مامور مى كند كه او را از هر شيطان رجيم و هر آفتى حفظكنند )) و به دنبال آن فضائل مهم ديگرى نيز بيان مى فرمايد.
اين عظمت به خاطر محتواى عظيم اين سوره است .
مـحتوايى بيدارگر ايمان بخش و مسؤوليت آفرين و تقوازا كه وقتى انسان در آن انديشه كند و اين انديشه در اعمال او پرتوافكن گردد خير دنيا و آخرت را براى او به ارمغان مى آورد.
به نام خداوند بخشنده بخشايشگر.
سرآغاز ((قلب قرآن )):.
اين سوره همانند 28 سوره ديگر قرآن مجيد با حروف مقطعه آغاز مى شود,و اين بار دو حرف ((يا ـ سين )) (يس ) آيه اول سوره را تشكيل مى دهد.
درخـصـوص سـوره ((يـس )) در روايـتى از امام صادق (ع ) مى خوانيم كه فرمود:((يس نام رسول خداست و دليل بر آن اين است كه بعد از آن مى فرمايد تو از مرسلين و بر صراط مستقيم هستى )).
(آيـه )ـ به دنبال اين حروف مقطعه ـهمانند بسيارى از سوره هايى كه باحروف مقطعه آغاز شده ـ سخن از قرآن مجيد به ميان مى آورد, منتها در اينجا به آن سوگند ياد كرده , مى گويد: ((سوگند به قرآن حكيم )) (والقرآن الحكيم ).
گويى قرآن را موجودى زنده و عاقل و رهبر و پيشوا معرفى مى كند كه مى تواند درهاى حكمت را به روى انسانها بگشايد.
الـبـته خداوند نيازى به سوگند ندارد, ولى سوگندهاى قرآن همواره داراى دوفايده مهم است : نخست تاكيد روى مطلب , و ديگر بيان عظمت چيزى كه به آن سوگند ياد مى شود.
(آيـه )ـ ايـن آيـه چـيـزى را كه سوگند آيه قبل به خاطر آن بوده است بازگومى كند, مى فرمايد: ((مسلما تو از رسولان خداوند هستى )) (انك لمن المرسلين ).
(آيه )ـ رسالتى كه توام با حقيقت است و ((بودن تو بر صراط مستقيم ))(على صراط مستقيم ).
(آيـه )ـ سـپـس مى افزايد: اين قرآنى است كه ((از ناحيه خداوند عزيز ورحيم نازل شده )) (تنزيل العزيز الرحيم ).
عـزت و رحـمـتـش كه يكى مظهر ((انذار)) و ديگرى مظهر ((بشارت )) است با هم آميخته و اين كتاب بزرگ آسمانى را در اختيار انسانها گذارده است .
(آيـه )ـ ايـن آيـه هـدف اصلى نزول قرآن را اين گونه شرح مى دهد:قرآن را بر تو نازل كرديم ((تا قـومى را انذار كنى كه پدران آنها انذار نشدندو به همين دليل آنها در غفلت فرو رفته اند)) (لتنذر قوما ما انذر آباؤهم فهم غافلون ).
قرآن نازل شد تا مردم غافل را هوشيار, و خواب زدگان را بيدار سازد.